خیلی ناراحت بودم،دوست داشتم بخوابم ولی خوابم نمی برد
حوصله هیشکیو نداشتم دوس داشتم زودتر زنگ بزنه،2 ساعت منتظر موندم
بالاخره زنگیدخیلی مهربون بود ازهمیشه مهربونتر،دیگه ناراحت نبودم،همه حرفامو بهش زدم
عچقم هم گفت وقتی بهم برسیم دیگه با دوستام نمیرم بیرون،دیگه اینجوری نیستم،همیشه قول میده که تنهام نمیذاره،و هیچوقت اذیتم نمیکنه
تازه همدیگه رو شناختیم،خیلی راحت حرفامون رو بهم میزنیم
خدا جونم خیلی دوست دارم که پاکترین عشق دنیا رو نصیبمون کردی
زندگیم آروم لالا کردی اوخ بمیرم،پاش خورد به لبه تخت
،درد و بلات به جونم آرومه جونم