-
یا خدا
دوشنبه 7 آذر 1390 01:40
ساعت 10:15 در خونه پیادم کرد،5 دقیقه بعدش اس زدم ج نداد،خب حتما کار داشته...تا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگران شدم اس زدم،نگرانم،ج نداد،زنگ زدم ج نداد...باز زنگ زدم و ... اون بدون اس دادن به من نمیخوابید،تا صدامو نمیشنید نمیخوابید،ای خدا چی شده آخه،دارم میمیرم از نگرانی ای خدا من بدونه عچقم میمیرم تا صبح من میمیرم،ای خدا منو...
-
چه خوش میگذره با تو
یکشنبه 6 آذر 1390 23:32
ساعت 12 پا شدم ازخواب با یاده عچقم 20 دقیقه وقت بود تا مامان بابا از سرکار بیان خونه،قرار بود از بیرون غذا بیارن ،دیشب مامان گفت دیگه اصلا کمکم نمیکنی،اوخی دلم سوخت،یه ربعه،نمازمو خوندم،سالاد درست کردم،ظرفارو هم شستم مامان خانومی که اومد کلی قربون صدقه م رفت ،نشستیم ناهار خوردیم خیلی بدمزه بود،2 قاشق خوردم فقط عچقم از...
-
سکوت می کنم
یکشنبه 6 آذر 1390 15:41
دیروز _ _ _ _ ساعت 11 بیدار شدم،باید برم شرکت فرم پر کنم واسه کار تا آماده شدم رفتم شد ساعت 1،مژی هم اونجا کار میکنه،کلی تحویلم گرفت گفت خیلی عوض شدی،خانوم شدی گفت فرمو پر کن هرکدوم رو بلد نیستی جواب نده،تست هوش بود،چندتاشو نتونستم جواب بدم،بهش که گفتم اشاره کرد به سقف،افاااااا،دوربین بود خداحافظی کردم اومدم که درو...
-
لحظه ای دیدن
شنبه 5 آذر 1390 02:26
ساعت 12 بیدار شدم تا نیم ساعت حرفم نمی اومد،4 استکان چایی خوردم تا چشام باز شد بعدش اشتهام باز شد شکلات آخ جون عچقم صبح با باباش رفته بود شهرستان یاسی هم با عیال و یه لشکر رفته بودن شهرستان مامان هم که از صبح مثه همیشه جمعه رو ماهی خوردیم،دسه مامان خانومی درد نکنه،خیلی خوشمزه بود سعی کردم به عچقم مسیج نزنم که اگه پشت...
-
قولی دوباره
جمعه 4 آذر 1390 04:01
امروز مامان خانوم خونه بود یه کم زودتر بیدار شدم که نگه هر روز تا ظهر خوابی ظهر مسیج دادم به عچقم ببینم اگه ناهار میخوره منم ناهار بخورم که زنگید گفت دارم میرم غذا بگیرم ،مهمون از شهرستان داشت ساعت حدود 8 بود که زنگید گفت 5 دقیقه بیا پایین ببینمت،همه خونه بودن،روم نمیشد جلو بابا بگم میخوام برم ببینمش،منم گفتم نمیتونم...
-
سرش شلوغه
پنجشنبه 3 آذر 1390 03:27
دیشب اصلا بهش گیر ندادم،ساعت 10 بود که زنگیدم گفت دارم میرم تو خونه،یه ساعت بعد زنگیدم بیرون بود،میخواستم بگم ولی روم نشد نمیدونم چرا،زود خداحافظی کردم میدونم خیلی کار داره،واسه همین زیاد تماس نمیگیرم،دو ساعت بعدش زنگید،خیلی خسته بود ولی سعی میکرد نشون نده،فدای حس مردونه ت بشم من،نمیخواد مسایل کاریشو بهم بگه که ناراحت...
-
دلتنگی
سهشنبه 1 آذر 1390 03:15
دیشب که اومدم خونه باز دلم واسش تنگ شد،انگار نه انگار با هم بودیم صبح که بیدار شدم بارون اومده بود عچقم بعد از چند هفته به مسیج نیمه شبم جواب داده بود با هم حرف زدیم ولی از همیشه بهتر،دلیلش شبه گذشته بود اینکه آروم بودیم،دوس داشتیم بازم همدیگه رو ببینیم،دلتنگ بودیم ساعت 10 اومد،خیلی خوجل شده بود،همون پیرهنی رو که وقتی...
-
تکرار بهترینها
دوشنبه 30 آبان 1390 01:44
دیشب خوب نبود ولی گذشت،یکم بحث کردیم،خیلی عصبی بودم زود خداحافظی کردم عچقم هم ناراحت بود،باز زنگید گوشی رو دادم مامان جواب بده،میدونستم هول میکنه مامان خانوم هم گفت که...بگذریم،اولین بار بود که با هم حرف میزدن،هر دوشون همدیگه رو دوس دارن ،عچقم به مامان خانوم گفته بود مامان بعدش باهم حرف زدیم مثه همیشه مشکل رو حل کردیم...
-
بازم چشم
یکشنبه 29 آبان 1390 03:19
-
آرومم
شنبه 28 آبان 1390 01:35
خیلی ناراحت بودم،دوست داشتم بخوابم ولی خوابم نمی برد حوصله هیشکیو نداشتم دوس داشتم زودتر زنگ بزنه،2 ساعت منتظر موندم بالاخره زنگیدخیلی مهربون بود ازهمیشه مهربونتر،دیگه ناراحت نبودم،همه حرفامو بهش زدم عچقم هم گفت وقتی بهم برسیم دیگه با دوستام نمیرم بیرون،دیگه اینجوری نیستم،همیشه قول میده که تنهام نمیذاره،و هیچوقت اذیتم...
-
امشبم نیومدی به دیدنم
جمعه 27 آبان 1390 20:47
دنیای بیرحمیست چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان . . .
-
...
جمعه 27 آبان 1390 17:26
نمیدونم چطور باید بگم فقط بخاطر توئه که نمیرم با دوستام هر روز زنگ میزنن که دیگه امروز باید بریم بیرون،ولی نمیخوام ناراحت بشی میگم عچقم دوس نداره البته به همه که نمیشه بگم... دیگه نمیدونم کجا میری میای،چندبار قول دادی بهم بگی ولی نگفتی بقیه پسرا هم اینجوری هستن،یعنی باید یه دختر انقدر زجر بکشه،همیشه باید نگران باشه بی...
-
نگرانتم
جمعه 27 آبان 1390 01:16
آسوده دلی یا ... من نمیدونم ولی خودت داری دور میشی از من، الان وقته بیرون رفتن با دوستات نیس
-
کی میشه
جمعه 27 آبان 1390 01:07
کی میشه هر شب صداتو بشنوم کی میشه بتونم راحت بهت زنگ بزنم کی میشه باهم بریم قدم بزنیم کی میشه دستاتو بگیرم بگم امشب شب ما دوتاس،دیگه نگران رفتن نباشیم خدایا کی میشه صدای قلبشو بشنوم
-
دلتنگتم
پنجشنبه 26 آبان 1390 22:19
کاش الان بزنگی بگی بیا بریم بیرون،یا حداقل بگی بیا دم در ببینیمت تا 2 ماه دیگه یا بیشتر باید تحمل کنم
-
گفتنی ها کم نیست
پنجشنبه 26 آبان 1390 16:22
دو ساعته منتظرم یه مسیج بیاد که بگی برگشتم خونه،نگران نباش نمی دونی توی دلم چی میگذره،بعضی وقتا انقد به گوشی نیگا میکنم شاید خبری شده باشه ولی نه انگار باید همیشه انتظار بکشم